محل تبلیغات شما

دیروز قضای حاجتمو که انجام دادم اومدم کمربندمو ببندم که النگوی نازنینم از دستم باز شد و زارپ رفت تو چاه مستراح. چنان جیغی کشیدم خودم در حیرت موندم. باور کن چاه مستراح خونه ی خودمون بود تا کمر خم می شد بلکه بتونم برش دارم ولی خب اونجا واقعا نمی شد. خلاصه با حال گرفته امروز شال و کلاه کردم و رفتم بیرون بلکه بتونم بیابم دوباره ازش که به در بسته خوردم و دست از پا درازتر برگشتم. البته چون خیلی خاطرم مکدر بود گفتم یه سری به کلاه فروشی ای که دو هفته پیش رفته بودم و تو کف فلان کپ مونده بودم بزنم بلکه یه کپ بخرم یه کم دلم باز شه. رفتم و از همون کپ داشت هنوزم. دیگه هیچی کلاهمو درآوردم این کپ جدیده رو یه امتحان کردم و خریدمشو برگشتم. سر راه هم رفتم قنادی و یه کیک و یوخده شیرینی برای این روز میمون خریدم!!!!! اونجا هم فیش رو گرفتم و رفتم حساب کردم اومدم دیدم آقاهه گفت کیکتونو یکی دیگه اشتباهی برد :/ از اون اندازه از کیک شکلاتی هم یه دونه بیشتر نداشت شانس من. همون لحظه یه خانمه اومد و به یه دونه از اون کیک های انتخابی من منتها بزرگترش اشاره کرد و گفت این خیلی بزرگه کوچیکترشو ندارین؟ منم رو هوا زدمش و گفتم خب ببینین منم این کیک رو می خوام منتها بزرگه می تونیم بگیم نصف کنن برامون. و خب قناد محترم نصفش کرد نصفشو اون خانوم برداشت نصفش رو من :)) لی خب از صدقه سر اون سر کیفی که کیک قبلی منو اشتباهی برداشته بود مجبور شدم باز برم صندوق و پول اضافه بپردازم.

دیگه اومدم سوار اتوبوس شم و برگردم که مامور ایستگاهه گیر داد الا و للا بلیت نزدی. می گم من خودم دیدم کم کرد الان زد فلانقدر دارم می گفت نه من ندیدم. گفتم چشمتو باز کن تهمت نزنی. واسه چس تومن نمیام خودمو بی آبرو کنم که. هیچی خلاصه گیر داده بود و منم از خر شیطون پیاده نشدم چون واقعا دیدم که کارتم زده شد و از اونجایی که توی میدون ولیعصر اشتباهی دوبار کارت زدم و باسنم به اندازه ی کافی سوخته بود دیگه زیر بار نرفتم که دوباره کارت بزنم.

البته قرار بود امروز با شادان برم نمایشگاه بین المللی. روز آخر نمایشگاه گردشگری و اینا بود و بستر مناسبی برای دیدن دلبری لباس های محلی و همه ی اقوام ایرانی بود. ولی خب خودمم از این طرف کار و بار داشتم و قرارم با شادان کنسل شد و امسال نشد به این نمایشگاه دیوانه کننده ی دوست داشتنی محبوبم برسم.

الانم برم بشینم سر وقت این سریاله، این چند روز ندیدم و دیشبم یه نصفه اپیزود دیدم الان باید جبران کنم. گرچه این مدت اصلا کتاب نخوندم و دارم از خودم بالا میارم. ولی خب با سریال دیدن و فیلم دارم جبران می کنم آما کتاب چیز دیگریه خداوکیلی. گمونم باید کتابم رو عوض کنم. جز از کل خسته م کرده شاید، با اینکه کتاب دلنشینیه ولی قطور بودنش توی مخمه.

در حیرتم از مرام این مردم پست

در حیرتم از خودم و خر و خرما و خدا

در حیرتم از خودمُ خرُ خرما و خدا ....

یه ,خب ,رو ,کیک ,ی ,سر ,ولی خب ,شد و ,یه دونه ,با شادان ,چاه مستراح

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه دبیران عربی متوسطه دوم کامیاران يادداشتهاي پراکنده